Friday, May 8, 2015

با تاکید بخوانید زرر زدن

بچه ها موجودات خودخواهی هستند. همه چیز باید به دل اینها باشد و به طور طبیعی با گریه و خنده ی خود والدین را مثل موم در مشت‌های کوچک خود دارند. قبول، این قانون طبیعت است و غیر از این بود منقرض می‌شدیم. اما بچه‌ها یک وضعیت دیگر هم دارند و آن زر زدن است. البته دوستی می‌گفت اینکه تو می‌گویی ونگ زدن است و زر زدن همان گریه کردن است. می فهمم. ولی آهنگ ونگ زدن به گوش من بسیار متمدنانه تر است تا زر زدن. «زر زدن» را برای وقتی که یک نفر زر می‌زند هم استفاده می‌کنیم ولی ظاهراً معنی واقعی آن همین حرکت فجیعی نوزادان است. اصلا ما وسط دعوا هیچوقت به طرف نمی‌گوییم ونگ نزن مرتیکه ی ... ... . (این جای خالی طبیعتاً بسته به توانایی پدر مادر محترمتان در تربیت شما پر می‌شود.) بگذریم. من می نویسم زر زدن. شما هم لطفاً با تاکید بخوانید زرر زدن.

ببین، همین الان باز زر زد. حالا می‌گویم که کی. اگر گریه یعنی روشن شدن چراغ انجین چک یا ببین موتور چشه‌ی هواپیما (نداریم همچین چیزی البته)، زر زدن یعنی چشمک زدن دسته جمعی چراغ‌های کابین خلبان ، یک صدای گوش خراش آژیر قرمز و اینکه اگر کاری انجام ندهید سقوط حتمی است. حالا من و چند صد مسافر دیگر به همراه چندین بچه‌ی زر زرو در یک زندان پرنده‌ایم. منظورم قفسی برای پرنده نیست بلکه قفسی که بال دارد و می پرد، منظورم یک هواپیمای گنده بک است که هر‌چقدر هم گنده باشد جایی ندارد که از دست زر زرها فرار کنم. هر بخش این تایتانیک بالدار دو تخت کوچک بچه دارد تا توزیع زر زر در هواپیما به صورت یکنواخت و عادلانه باشد.


اما این کمی بی‌انصافی من در حق بچه هاست. آنها به طور معمول گریه می‌کنند نه زر زر. ولی این جانوری که سه صندلی با من فاصله دارد کلاً زر می زند. یعنی به هیچ سطح میانه‌ای برای ابراز اعتراض قائل نیست. مثلاً حتی اگر دلش می‌خواهد انگشت توی چشم پدرش که من اصلاً فکر نمی‌کنم بیشعور است بکند و او مانع شود، اینطور نیست که اول بغض کند و بعد گریه خفیف به شدید و بعد زر زدن را آغاز کند. این بچه که در حال حاضر صرفاً برای ضایع کردن من سکوت اختیار کرده و هیچ نمی‌گوید، از اول پرواز هر چند دقیقه بدون انجام هیچگونه چانه زنی چنان بنا می‌کند به زر زدن که تمام مسافرین هواپیما مثل سربازخانه در لحظه جفت پا خبردار می‌ایستند و با چشم‌های گرد رو به جلو سلام نظامی می‌دهند. البته فکر می‌کنم در هنگام بیدارباش طرف سلام نظامی نمی دهد و پر واضح است که من سربازی نرفته‌ام و مرد نشده‌ام و بماند که آنها که در سربازی مرد می‌شوند آیا به میل خودشان مرد می‌شوند یا به زور مردشان می‌کنند یا حتی بدتر از آن اینکه با اعمال زورشان به دیگران مرد بشوند و من حاضر نیستم به سربازی بروم. باز می‌گم که این گوسپند از وقتی من شروع کردم به نوشتن این مصیبت نامه جیکش در نمی‌آید. من بخوابم تا این دوباره شروع به زر زدن نکرده.

No comments:

Post a Comment